زندگی می بافم

ساخت وبلاگ
خوشبختی چیز عجیب غریبی نیست که خیلی هایمان دنبالش می گردیم و پیدایش نمی کنیم .فقط کافی ست از خدا بخواهی ؛ از خدا بخواهی که نعمت خوب دیدن را ارزانی ات کند ، کنار آمدن با خوب و بد زندگی را یادت بدهد ، چشم و دلت را روشن کند به بزرگ دیدن داشته هایت ،یادت بدهد که چطور وقتی دلت بازیگوشی کرد و سرک کشید به زندگی دیگران ، دستش را بگیری و بنشانی سر داشته های خودت ، آن وقت می توانی اجاره نشین باشی اما از کسی که توی قصر زندگی می کند خوشبختی را بیشتر حس کنی ،،، تکراری شد حرفهایم نه ؟ شبیه حرفهای مجری های تلویزیون است مگر نه ؟ اما واقعی ست ، شدنی ست .حس کردنی ست .گاهی با تمام وجود لمسش کرده ام که می گویم !ب زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : خوشبختی, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

دفتر برنامه ریزی را فرستاده ام مرخصی ، گفته بودم بهتان که از پارسال این دفتر را گذاشتم برای برنامه ریزی و کارهای خانه را تقسیم کردم بین روزهای هفته ،مثلا چهارشنبه ها روز جاروبرقی بود و روزهای زوج روز آشپزخانه که گاز پاک می کردم و یخچال تکانی داشتم و اینها ...بعد دیدم این برنامه با شرایط روحی خودم و زندگی من سازگار نیست .روزهایی بود که از صبح که بلند می شدم تمام وقتم به حبه می گذشت همزمان که داشتم دنبال حبه می دویدم و اوامرش را اجرا می کردم ،ته دلم خود خوری هم می کردم که ای وای امروز روز گردگیری ست و من گردگیری نکرده ام ،یک روزهایی حوصله نداشتم ،یک روزهایی هم خانه مامان ها هستیم و از این دست رو زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : شیوه,خودم, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

دست حسنی تنبل وجودم را گرفتم بلندش کردم و با هم دیگه خوش خوشانک رفتیم نونوایی ،بسته بود !!  از پسره مغازه کناریش می پرسم : همیشه جمعه ها بسته است ؟میگه نه جمعه ها صبح باز می کرد امروز نمی دونم چرا نیومده !!

من هیچ ،
من نگاه ،
من تشنه به خون نونوایی سنگکی محله مون !

زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : صبح,جمعه,گذشت, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 13 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

مادر که باشی فقط باید مادر باشی نه چیز دیگر ، غمگین و افسرده نباشی ، خوابالو نباشی ، مریض نباشی؛ کافیست یک ربع بیشتر بخواهی بخوابی و چشمهایت از زور خواب باز نشوند ، بچه می آید بالای سرت به نق و نوق و گریه و دستت را می گیرد و بلندت می کند، که چی ؟ که برویم من بچگی کنم و تو مادری ، زانوی غم بغل گرفتن و یک گوشه نشستن مال مادرها نیست ، مریض شدن و خوابیدن توی رختخواب هم .بچه داشتن یکی از بزرگترین نعمت هایی ست که آدم میتواند داشته باشد ، که نمی گذارد توی زندگی کمرنگ شوی ، که هر بار ببیند از زندگی رفته ای بیرون ، دستت را می گیرد و برت می گرداند ؛ هر جور که بتواند ! زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : مزایای,مادر,بودن, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 9 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

مادر بزرگ پدری ام مهمان مامانم اینهاست .مامان صبح زنگ زد که ما بعدازظهر می خواهیم برویم جایی و تو بیا پیش مامان بزرگ بمان که تنها نباشد .با حبه آمده ایم اینجا و مامان اینها که رفتند مامان بزرگه گفت : یاخچی قالیر، آقلامیر !یعنی که چه خوب حبه پیش تو می ماند و گریه نمی کند !بعدتر که به حبه گفت برو پیش خاله ؛ فهمیدم اینکه می گفتند به خاطر سکته خفیفش فراموشی گرفته درست است .الان هم هربار حبه شیر می خواهد می برمش توی اتاق و شیرش می دهم .می ترسم بگوید : عه ،،شیرش هم که میدی ، چه خاله خوبیییی !! زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : هیییی,روزگار, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

قدیمی ها می گفتند بچه رو که زیاد دعوا بکنی سرتق میشه ، مادر بزرگ درونم میگه شوهر هم همینه ، بچه است ،  زیاد که باهاش قهر بکنی و اخم و تخم کنی براش عادی میشه ، دیگه ککش هم نمی گزه که دلخور هستی یا نه ، می گه ننه ! کوپن اخم و تخم و قهرت رو الکی خرج نکن . دیدی شوهرت یه حرف بد زد یه نمه ! خودت را گرفته نشون بده یه اخم کوچولو کن یه ربع بیست دقیقه توی خودت باش محلش نده اما بعدش به بهونه نون نداریم ، شام چی بپزم ، بشو خود قبلی ات ، انگار نه انگار که حرفی زده ، اخم و تخم و قهر های جدی جدی ات رو بذار برای جاهای مهم ، تیکه تیکه که خرجش کنی بی سرمایه میشی پیش شوهرت ! زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : مامان,بزرگم,میگه, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 8 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

حبه که خوابید یک حمام حسابی رفتم از آن حمام ها که بچگی هایمان می رفتیم و زیر پایمان پیر میشد فقط مانده بود انار دان شده ببرم بخورم و لنگ بپوشم و یک نفر بیاید مشت و مالم بدهد :)قدیمی ها عجب حوصله ای داشتند ، چقدر وقت داشتند که حمام هایشان آنقدر طولانی میشد آن وقت ما با اینهمه ماشین که دور و برمان ظرف و لباس برایمان می شورند و جاروهایمان که برقی ست و بچه هایمان هم که کمتر است  و نان هم که نمی پزیم و اینها ، همیشه چیزی که کم داریم وقت است  و حمام رفتن مان شده دوش گرفتن آن هم فوق فوقش یک ربع بیست دقیقه ، همدیگر را هم که نمی بینیم و " گرفتار " هستیم و  ...یک چیزی توی زندگی های ما کم شده ، نیست ، یک زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : وقت,نشد, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 14 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

فکر کن نشسته ای روی یک دوچرخه ثابت و هی رکاب میزنی ، آخرش که چی ؟  همان جایی که هستی می مانی با ته مانده خستگی تن و بدنت . زندگی ای که تویش یله و رها و بی قید باشی جوری که هر کااار دلت خواست انجام بدهی ،  هر وقت دلت خواست بخوابی و بیدار شوی ، تا هر وقت دلت خواست بنشینی پای نت و تی وی و گوشی دست بگیری ، هر حرفی که دلت خواست بزنی ،و ...این زندگی شبیه همان دوچرخه سواری ست ، در جا زدن است .آن وقت دو سال می گذرد ، پنج سال می گذرد ، یک عمر می گذرد و می بینی همان آدمی هستی که بودی تازه اگر بدتر نشده باشی .اینها را گفتم برای خودم که هفته قبل را تا دلتااان بخواهد تنبلی کرده ام ، گوشی دست گرفته ام ، زبا زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : برای,خودم, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 14 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42

آشپزخانه ای دارم بی نهایت بهم ریخته که حاصل یک هفته تنبلی ست و عروسی دیشب ، باید ظرف بشورم و چایی دم کنم برای عصرانه ، سین که بیدار شد آشپزخانه را جارو برقی بکشم . همین جا هووی دیگرم را معرفی کنم خدمتتان ...خواب ...هر چقدر از عشق و علاقه بین ایشان و سین گفته باشم کم است ، از دو و نیم خوابیده و اگر سر و صدای من و حبه نباشد می خوابد تا خود شیش بلکم تا هفت !!حبه هم امروز کلا آویزان من است ، هر نیم ساعت یکبار می آید خودش را جا میدهد توی بغلم و م م م می کند .سین هم بدجنسی کرده و می داند من چقدر از چسبیدن دایمی حبه به خودم ضعف می کنم و حالم بد میشود که امروز می گوید باید بیندازیمت توی یه اتاق با هشت زندگی می بافم...
ما را در سایت زندگی می بافم دنبال می کنید

برچسب : روزهای,زندگی, نویسنده : atorshilite8 بازدید : 5 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:42